دکلمه
- دکلمه ی غزلی زیبا از مولانا با صدای داریوش
- زین همرهان سست عناصردلم گرفت
- شیر خدا رستم دستانم آرزوست
- دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهربا چراغ
- کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست ...


متن کامل غزل درادامه مطلب قرار دادم ...


متن کامل غزل درادامه مطلب قرار دادم ...
دکلمه تصویری کمیابی واستون آماده کردم که دیدنش خالی از لطف نیست
دکلمه کمیاب قرن ما تقدیم به شما عزیزان
اجرای دکلمه توان باش ازکنسرت پالاس1363
به هرجا ناتوان دیدی توان باش ، به سود مردم خامُش زبان باش
ستمکش را اگر دیدی برآشوب ، ستمگر را چو مشتی بر دهان باش
چو افتد بر جبینت خط پیری ، مکن افسردگی دل دل جوان باش
زمانی در هوای خویش بودی ، یه عمری هم در هوای این و آن باش
دکلمه بسیار زبیا و کمیاب از کنسرت 1989لندن واستون آماده کردم
خیلی زیبا و کمیاب هستش حتما ببینید
الاهی دانایی ده که در راه نیفتیم
بینایی ده که در چاه نیفتیم
بگشای دریی که در گشاینده تویی
بنما رهی که رهنماینده تویی
من دست به هیچ دستگیری ندهم
که ایشان همه فانی اندپاینده تویی
الاهی غریب تورا غربت وطن است
کی به خانه هرگز رسد کسی که غربت اورا وطن است
بابت تاخیر طولانی که داشتم از همه دوستای داریوشی عذر میخوام
و امیدوارم از این به بعد بیشتر فعال باشم
اما تو این پستم دکلمه بسیار زیبای به کدام مذهب هستین
از کنسرت پالاس1363براتون آمده کردم امیدوارم از دیدنش لذت ببرید
دکلمه بسیار زیبای دررهه شهوت در کنسرت پالاس1363
گر درپی شهوتو هوا خواهی رفت کردم خبرت که بی نوا خواهی رفت
زان بیندیش که از کجا آمده ای میدان که چه میکنی کجا خواهی رفت
دکلمه های صوتی درپستهای قبلی واستون قرار دادم
اما تو این پست میخوام دکلمه زیبای ای دوست که در کنسرت مالزی اجرا شده
واستون قرار بدم.دکلمه بسیار زیبای ای دوست تقدیم به شما دوستان داریوشی
همچنین عکس زمان کنسرتهای جدید استاد رو هم میتونید ببینید

اجرای دکلمه کمیاب غزل مولانا توسط استاد
از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد
در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه
چون کشتی بیلنگر کژ میشد و مژ میشد
وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه
گفتم ز کجایی تو تسخر زد و گفت ای جان
نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانه
نیمیم ز آب و گل نیمیم ز جان و دل
نیمیم لب دریا نیمی همه دردانه
گفتم که رفیقی کن با من که منم خویشت
گفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانه
من بیدل و دستارم در خانه خمارم
یک سینه سخن دارم هین شرح دهم یا نه
وعکسی کمیاب ببینیداز داریوش اسماعیل حاج رحیمی پورناصرخان (عقاب) محمد صادقی 1352

دکلمه بسیار زیبا و کمیاب من خراب دل خویشم اردلان سرفراز با صدای استاد...
من خراب دل خویشم نه خراب کس دیگر
این منم اینکه گشودهس به من تیغه خنجر
دشمنم نیست منم اینکه تبر میزند از خشم
تا که از ریشه بیوفتم به یکی ضربه دیگر

دکلمه زیبای استاد .مصاحبه ای که حمید شبخیز درسالهای قبل با استاد داشته
البته این مصاحبه کاملش موجوده که به مرور در وب قرار میگیره...
من آن شیرم که خورشیدم به پشت
هزاران سال شمشیرم به مشت.
سگ تازی کجا وشیر بیشه مرا این چرخ کج رفتار کشته.
من آن شیرم که جا در بیشه دارم دوصدقرن درایران ریشه دارم.
کنون ازدست روباهان مکار شب وروز ای خدا اندیشه دارم.
دکلمه بسیار زیبا و کمیاب تقدیم به همه دوستان داریوشی...
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم
رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم
قبل هرچیز از تاخیری که داشتم عذر خواهی میکنم از دوستان داریوشی
تواین پست دکلمه ای بنام صبور باش براتون درنظر گرفتم امیدوارم لذت ببرید

دکلمه مغرور تقدیم به دوستان داریوشی

این متن رو هم بخونید
ای پرنده ی مهاجر برایم از عشق بگو از عشقی که حرمتش را شکستند برایم از یاران بگو همان یارانی که تنهایمان گذاشتند اره داریوش جان هجرت سرابی بیش نیست راستی کجا دستان هم رو گم کردیم که پایانمان اینجا شد؟! کجا پشت اعتماد را به خنجر کردیم تو گفتی از دست عزیزان گله ای نیست اما من از عالم و آدم گله دارم چون میبینم سینه ی رفیقان را با تیغ کین میدرن چون میبینم روی دل راحت قیمت میزارن کاش به حرفت گوش میدادیم که گفتی با غریبه ها وفا نکن اره این روزا دوره ی غیرت کشی شده این روزا دیگر همه فکر خودشونن کسی فکر کسی نیست... کسی نمیدونه همدرد بودن یعنی چه یا هم صدا بودن چه این روزا فقط صدای توست که اروممون میکنه تو که صدات مرحم دستای پینه بستست بخون که به غیر تو کسی درد ما رو نمیفهمه...
دست نوشته ای از یک عاشق داریوش..
دکلمه و توضيحات داريوش در مورد اثر فوق شاهکار "خسته ام" و همچنين يک بند حذف شده در بنياد آينه
محبس خويشتن منم از اين حصار خسته ام
من همه تن انالحقم کجاست دار خسته ام
در همه جاي اين زمين همنفسم کسي نبود
زمين ديار غربت است
ازين ديار خسته ام
کشيده سرنوشت من به دفترم خط عزا
ازآن خطي که او نوشت به يادگار خسته ام
به گرد خويش گشته ام
سوار اين چرخ و فلک
بس است تکرار ملال ز روزگار خسته ام
دلم نميتپد چرا به شوق اين همه صدا
من از عذاب کوه بغض به کوله بار خسته ام
هميشه من دويده ام به سوي مسلخ غبار
ازآن که گم نميشوم در اين غبار خسته ام
به من تمام ميشود سلسله رو به زوال
من از تبار حسرتم که از تباه خسته ام
قمار بي برنده ايست قمار تلخ زندگي
چه برده چه باخته از اين قمار خسته ام
کجاست آن زهر عزيز
که نشعه اش هميشگيست
بس که شدم نشعه و باز
شدم خمار خسته ام
تو این پست دکلمه زیبای دشت های آلوده که شعرش از حمیدمصدق هستش واستون انتخاب کردم
دکلمه درخت بی زمین تقدیم دوستان داریوشی
درخت بي زمين را شهيار قنبري در زمستان سال پنجاه و پنچ سرود
و اين غزل را به يعغوب ظروفچي سپرد...
.............................
من نه هميشه خوب تو، من نه بدم نه بدترين
نه از تو کم، نه بيش از اين ، نه اولين نه آخرين
نه از تبار شبنمم، نه از سلاله ي علف
من همگي سايه ي تو،تا شده بر روي زمين
بي خود تو بي خودي ام،مست ترين مست زمين
ميکده هاي بسته را،خسته نشسته در کمين
من نه به اندازه ي تو،من نه کم از قالب تو
من همه شعر و من غزل،صاحب شعري به يقين
غريبه ي تازه ي تو،صبح دروغين تو شد
در اين طلوع بي حيا،زوال سايه را ببين
اين چه شريک سفره اي که نان نداده دست تو
براي کوچ آخرت،اسب تو را نکرده زين
همسفر تازه ي تو،هرزه ي کوچه هاي شب
منتظر خسته تويي،بي خبر ِ خانه نشين
اي تو تمام من ِ من،با تو خودي تر از توام
بي تو درخت بي زمين،حلقه ي لخت بي نگين
دانلود
تو این پستم یه دکلمه کمیاب بترس از من واستون انتخاب کردم از دستش ندید
(متن دکلمه بترس از من)
بترس از من بترس ازمن
از این سیل جدا افتاده مغرور
بترس از من
که پر کینه نگاهت می کنم از دور
نخواهم رفت ، خواهم ماند
روزی با تو ، خواهم خواند
سرودی را که از چشمم نمی خوانی
حدیثی را که جز رویا نمی دانی
برایت مهربان بودم
تو می دانستی و نا مهربان بودی
به پایت زندگی دادم
تو رنجم دادی و در فکر جان بودی
گرفتی هر چه از من بود
چو دشمن مرا پا بستی و رفتی
چو ترسیدی که بگریزم
پل پیوندمان بشکستی و رفتی
بترس از من
از این سیل جدا افتاده مغرور
بترس از من
که پر کینه نگاهت می کنم از دور
دکلمه کمیاب مراقب باش تقدیم به شما دوستان داریوشی
مراقب باش
مراقب افکارت باش ، چون افکارت گفتارت را مي سازد
مراقب گفتارت باش ، چون گفتارت اعمالت را مي سازد
مراقب اعمالت باش ، چون اعمالت عادت هايت را مي سازد
مراقب عادت هايت باش ، چون عادت هايت شخصيتت را مي سازد
مراقب شخصيتت باش ، چون شخصيتت سرنوشت را مي سازد
دکلمه روزگار بهتر...
تواین پستم اجرای دکلمه فوق العاده گرگ درون از فریدون مشیری
که داریوش عزیز تو بعضی از کنسرتهاش اجرا میکنه واستون درنظر گرفتم
ای بسا انسان رنجور وپریش سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
وی بسا زور آفرین مرد دلیر هست در چنگال گرگ خود اسیر
ویدیو کوتاه ازآهنگ نه که داریوش عزیز به صورت دکلمه میخونه
متن آهنگ نه
کام همه گان باد روا، کام شما نه!ایام همه خرمو ایام شما نه!زان گونه عبوسید که گویی می نوروزدر جام همه ریزد و در جام شمانه!وآنگونه شب اندوده، که، باصبح بهاری، شام همگان می گذرد، شام شما نه!و انگار که خورشید بهارانه ی ایرانبر بام همه تابد وبر بام شما نه!ای مرگ پرستان! بپژوهیدم و دیدمهر دین به خدا ره برد، اسلام شما نه!قهقاه بهاران به سوی خلق، به شاد باش، پیغام خدا آردو پیغام شما نه!ای جز دگرآزاری انعام شمایانمایان همه را عیدی و انعام شمانه!از عشق و جمال اید چنان دورکه گویی مام همگان زن بود و مام شما نه!و آن سان چغر آمد دل تان کز تف دانشخام همگان پخته شود، خام شما نه!وین زلزله کزعلم در ارکان خرافه ستخواب همه آشوبد و آرام شما نه!وین صاعقه در پرده ی اوهام جهانیزد آتش و در پرده ی اوهام شما نه!و آنگه، ز دوای خرد و عاطفه، درمانسرسام جهان دارد و سرسام شما نه!سنجیدم و دیدم که نشانی ز تکاملاحکام نرون دارد واحکام شما نه!وندر حق فرهنگ هنرپرور ایراناکرام عمر دیدم و اکرام شما نه!وین قافله ی پیشرو دانش و فرهنگاز گام همه برخورد،از گام شما نه!ای معنی ی "آمال"، شما را، نه جز "آلام"، کام همگان باد روا، کام شمانه!وی دین شما دین "الم": زانکه، به تصریح، جز "میم" پسایند "الف لام" شما نه!وی جز الم، البته الم تا دگران راست، سر چشمه یانگیزش و الهام شما نه!شادیگهر ماست، که ما جان بهاریم، ای "ملت گریه" به جز انعام شمانه!ما، همچو گل، از خنده ی خودسر به در آریم:بر کام خدا، نز قبل کام شما، نه!وین گونه، در این عید، رمان آهوی امیدرام همه یماست، ولی رام شما نه!ای عامشما، در بدی و دد صفتی، خاص؛وی خاص شما نیک تر از عام شمانه!پوشید عبا، زیرا پوشاک بشررااندام همه زیبد و اندام شما نه!ای مردم ما را به جز اندیشه و دانشبیرون شدی از مهلکه ی دام شمانه!بس مدرسه، هر سوی، بهسرتاسر ایرانوا باد، ولی مکتب اوهام شما نه!بادا که، به بازار جهان، دکه ی هر دینواماند و دکانکاصنام شما نه!ای تا، به سیاست،کسی اعدام نگردد، تدبیر سیاسی به جز اعدام شما نه!گر بخشش خصمان خدا خواهم از خلق، نام همه شان میبرم و نام شما نه!یعنی کهسرانجام همه خلقان نیکوخواهم، به سرانجام، و سرانجام شمانه!ای، از پس خون دل ما، نوشیجز مرگاز بهر دل خون دل آشام شما نه!بادا که- به نامیزد- فردای رهاییفرجام همه باشد وفرجام شما نه!